جدول جو
جدول جو

معنی چقا سرخ - جستجوی لغت در جدول جو

چقا سرخ
(چَ سُ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’تپه ای است میان باغات و آبادی شهر کرمانشاهان که چشم انداز بسیار خوبی دارد و همه خانه ها و مساجد و بازارهای شهر از روی این تپه دیده میشود’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 251)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سُ)
بقم. (ناظم الاطباء). چوبی است سرخ که چیزها بدان سرخ کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی است از دهستان تل بزان بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 19 هزارگزی جنوب خاوری مسجد سلیمان سر راه شوسۀ شرکت نفت واقع است. کوهستانی و گرمسیر است. 200 تن سکنه دارد. از لولۀ شرکت نفت و رود کارون مشروب میشود. از محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی بیشتر کارگر شرکت نفت اند و زراعت و گله داری میکنند. راهش اتومبیل رو است و چاه نفت دارد. ساکنینش از طایفۀ هفت لنگ بختیاری اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ سُ)
دهی است ازبخش میان کنگی شهرستان زابل، واقع در نوزده هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد، نزدیک مرز افغانستان. ناحیه ای است واقع در جلگه گرم و معتدل. صد تن سکنه دارد. فارسی و بلوچی زبانند. از رود خانه هیرمند مشروب میشود. محصولاتش غلات است. اهالی بکشاورزی گذران میکنند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چِ سُ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: قریه ای از قراء سرجام است و تقریباً یکصدتن سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 273)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 120 هزارگزی خاور حاجی آباد و 2 هزارگزی باختر راه مالرو گلاشکرد به شمیل واقع شده. کوهستانی و گرمسیر است و 159 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش خرما و غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چَ طُ رُ)
دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 51 هزارگزی شمال خاور الیگودرز، کنار راه مالرو لیلان به دارشو واقع است. جلگه و معتدل است و 441 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چاه. محصولش غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباس بافی و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ زَ)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 18 هزارگزی باختر کرمانشاه و 3 هزارگزی سیمینه واقع است. دامنه و سردسیر است و 442 تن سکنه دارد. آبش از چاه و قنات، محصولش غلات حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است ولی در تابستان از سیمینه اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چِ سُ)
دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول که در 12 هزارگزی جنوب خاوری دزفول و 4 هزارگزی جنوب باختر راه شوشتر به دزفول واقع است. دشت و گرمسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش ازرود خانه دز. محصولش غلات، برنج و کنجد. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ بختیاری میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(چَ سُ)
دهی از بخش آبدانان شهرستان ایلام که در 26 هزارگزی باختر آبدانان کنار راه مالرو دهلران به نصریان واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 123 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه سیمینه. محصولش غلات، پشم و روغن. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ضمناً سۀ مزرعۀ چم سرخ، دره کچ و سه کلال نیز جزء این ده محسوب میشوند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: قشلاقی است در هفت فرسخ و نیمی مغرب نهاوند که جای زراعت ندارد، لیکن بسبب بودن وحوش و طیور و قوچ و میش درآنجا، شکارگاه مناسبی است. (از مرآت البلدان ج 4 ص 261)
لغت نامه دهخدا
زمین یا محصولی که آب آن وابسته به چاه مشخصی باشد، محل چاه
فرهنگ گویش مازندرانی
مکان چاه، پیرامون چاه، چاهسار، مکان تعبیه ی تلم که وسیله
فرهنگ گویش مازندرانی